فصل اول (پرایس اکشن)
مقدماتی بر تحلیل تکنیکال
انواع روشهای تحلیل تکنیکال
تحلیلگران و معاملهگران بازارهای مالی از ابزارها، روشها و تکنیکهای مختلفی به منظور بررسی وضعیت فعلی و پیشبینی روند آتی بازار استفاده میکنند. در این مقاله قصد داریم تا شما را با ۵ روش اصلی تحلیل تکنیکال آشنا کنیم.
- پرایس اکشن (Price action)
پرایس اکشن، به بررسی حرکت قیمت یک دارایی در طول زمان میپردازد. این روش، پایه و اساس تحلیل تکنیکال نمودار سهام، ارزهای دیجیتال یا سایر داراییها است. بسیاری از معاملهگران، برای تصمیمگیری در معاملات خود، فقط از پرایس اکشن و روندهای موجود در بازار استفاده میکنند. به طور کلی میتوان گفت که یک معاملهگر پرایس اکشن معتقد است که تنها منبع قابل اعتماد اطلاعات، از خود قیمت و حرکات آن ناشی میشود و در نتیجه هیچ توجهی به اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال ندارد.
معاملات پرایس اکشن ساده و معمولاً از یک فرآیند دو مرحلهای شامل شناسایی روند بازار و فرصتهای معاملاتی تشکیل میشوند. جالب است بدانید که شکست (Breakouts)، کندلاستیک (Candlesticks) و روندها (Trends) همگی از ابزارهای مهم پرایس اکشن هستند و تشخیص درست سطوح حمایت و مقاومت (Support and Resistance Levels) نیز نقش مهمی در موفقیت این تکنیک دارد. توجه داشته باشید که معاملهگران از این ابزارها به منظور مشخص کردن و بهبود استراتژیهای معاملاتی خود استفاده میکنند.
- امواج الیوت (Elliott Wave)
در سال ۱۹۸۳، کتاب اصول موج به عنوان اولین مرجع تخصصی امواج الیوت منتشر شد. این کتاب توسط چارلز کولینز (Charles J. Collins) و بر اساس مطالب و موضوعات مطرح شده توسط کاشف نظریه امواج الیوت، آقای رالف نلسون الیوت (Ralph Nelson Elliott) نوشته شده است.
سه جنبه مهم نظریه امواج الیوت عبارتند از: الگو، نسبت و زمان. در واقع، الگو مهمترین جزء این نظریه بوده و به اشکال و الگوهای شکل گرفته بر روی امواج اشاره میکند. از طرف دیگر، نسبت با بررسی ارتباط بین امواج، به بررسی و تعیین نقاط اصلاح و اهداف قیمت میپردازد و در نهایت از زمان، برای تأیید الگوهای امواج و نسبتها استفاده میشود.
طبق تعریف اولیه این نظریه، یک بازار مالی با یک ریتم مشخص به صورت ۵ موج صعودی و سه موج نزولی حرکت میکند. همانطور که در شکل زیر مشاهده میکنید، پنج موج اول، شامل ۳ موج افزایشی (موج ۱، ۳ و ۵) و ۲ موج اصلاحی (موج ۲ و ۴) است. بعد از اتمام این پنج موج، سه موج اصلاحی A، B و C شکل میگیرند. توجه داشته باشید که معمولاً هر کدام از این امواج از موجهای کوچکتر یا به عبارت دیگر، ریزموجها تشکیل شدهاند. نکته مهم این است که نظریه امواج الیوت کاملاً با نظریه داو منطبق است و هر دو آنها به سه مرحلهای بودن بازار صعودی اشاره میکنند.
همانطور که میدانید گاهی اوقات امواج الیوت کاملاً مشخص و بعضی اوقات نامشخص هستند. بنابراین استفاده از نظریه امواج به تنهایی، کاری اشتباه و نادرست است و اکثر تحلیلگران بازار معتقدند که این نظریه، فقط بخشی از یک پازل بزرگ میباشد و بهتر است در کنار سایر روشهای تحلیل تکنیکال از آن استفاده شود.
- نئوویو (NEoWave)
حدود ۴۰ سال قبل، گلن نیلی (Glenn Neely) به بررسی نظریه امواج الیوت پرداخت و به دنبال راهی برای بهبود تحلیل موج و پیشبینی روند آتی بازار رفت. کلمه NEoWave، از عبارت Neely Extensions of Wave Theory به معنی «پیوستهای نیلی به تئوری امواج» گرفته شده است. به طور کلی میتوان گفت که نئوویو، روشی متفاوت از امواج الیوت نیست بلکه شکل کامل شده آن است و به معاملهگران کمک میکند تا فرایند موج شماری را با ترتیب مشخصی انجام دهند تا برای همه افراد منطقی و قابل فهم باشد.
- گن (GAN)
ویلیام دلبرت گن (William Delbert Gann) از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۶ بهعنوان یک معاملهگر افسانهای در بازار والاستریت فعالیت میکرد. او معتقد بود که یک معاملهگر باید یک بسته کاری جامع داشته باشد تا بتواند قیمت و زمان مربوط به تغییر روند جاری بازار را پیشبینی کند. بنابراین او به این فکر افتاد که بهتر است برای تحلیل آینده و تشخیص روند آتی بازار به گذشته آن تسلط پیدا کند. بنابراین شروع به مطالعه گذشته بازارکرد و سابقه بازار فعلی را تا سال ۱۷۹۲ دنبال کرد و سپس به سراغ بازار گندم رفت و تمام سوابق معاملاتی آن را مورد بررسی قرار داد. او همچنین متوجه شد که در گذشته از ستارهها و اجرام آسمانی برای پیشبینی وضعیت آتی بازار استفاده میکردند. گن در نهایت به این نتیجه رسید و گفت: «هر چه پیش از این بوده، بعد از این هم خواهد بود.»
وی در دهه ۱۹۲۰ میلادی، روش مربع نه تایی خود را به عنوان ابزاری جهت انجام معامله و پیشبینی بازار معرفی کرد. شکل زیر، این مربع را نشان میدهد. در این مربع دو سری اعداد قابل مشاهده هستند یکی بر روی محیط دایره و دیگری در داخل مربع. او از این اعداد و ارتباط آنها با یکدیگر برای پیشبینی وضعیت آینده بازار استفاده میکرد.
- ایچیموکو (Ichimoku)
اندیکاتور Ichimoku توسط گوئیچی هوسودا (Guichi Hosoda) در دهه ۱۹۶۰ میلادی معرفی شد. این اندیکاتور سالها در سراسر ژاپن با موفقیت مورد استفاده قرار میگرفت و سپس در بین معاملهگران سراسر دنیا مطرح شد. اگرچه ایچیموکو یک اندیکاتور است اما ترکیب آن با نمودارهای شمعی (ژاپنی)، یک سیستم معاملاتی قدرتمند ایجاد خواهد کرد. در واقع میتوان اینگونه گفت که ایچیموکو، اندیکاتور تکمیلکننده نمودارهای شمعی است. ترسیم خطوط حمایت و مقاومت، شناسایی روند اصلی بازار، تشخیص قدرت روند، تعیین نقاط برگشت روند، شناسایی سیگنالهای ورود و خروج و تعیین حد سود و ضرر همگی از کاربردهای مهم اندیکاتور ایچیموکو هستند.
این اندیکاتور از پنج جزء مهم شامل تنکنسن (Tenkan Sen)، کیجونسن (Kijun Sen)، چیکواسپن (Chikou Span)، سنکواسپن اِی (Senkou A) و سنکواسپن بی (Senkou B) تشکیل شده است.
نکته کلیدی برای معاملهگرانی که از این اندیکاتور استفاده میکنند، این است که آنها باید با تک تک اجزای این اندیکاتور آشنا شوند و در مرحله بعد چگونگی عملکرد این اجزا با یکدیگر را به خوبی درک کنند. بنابراین برای استفاده از این اندیکاتور باید از تمام اجزا و خطوط آن به شکل همزمان استفاده کرد چون در غیر این صورت، معاملهگران به نتیجه ایدهآل خود دست پیدا نخواهند کرد.